یک بار دیگر

باز هم از نو شروع کردم

یک بار دیگر

باز هم از نو شروع کردم

دوستی مبارک

دنبال واژه های ادبی نیستم، لفظ برام مهم نیست. هیچی برام مهم نیست. میخوام برای دل خودم بنویسم و برای خدا... شاید اینجوری بتونم به خدا نزدیک تر بشم...

وقتی متنی رو برای دیده شدن و خونده شدن خلق می کنیم حتی به درد خودمون هم نمیخوره.... یادش بخیر اون زمون ها که یک کمی هنرمند بودم استادم می گفت هیچ کاری رو به خاطر ارائه در نمایشگاه خلق نکن چون تصنعی و ضعیف از آب درمیاد...

این من هستم، 

همین جا

همین ساعت

هرچی که هستم و هر طوری که هستم، همینه که هست... 

امروز میخوام به توصیه روانشناس ها عمل کنم و با خودم دوست بشم. دست خودم رو می گیرم و فشار میدم. خودم رو با عشق می کشونم به بغل خودم و نازش می کنم. میگم: «عزیزم نگران هیچی نباش، من هستم، از امروز با هم دوست میشیم»

وای چقدر حرف برای خودم دارم. خیلی وقته ازش بی خبر بودم. حتی نمی دونم چند سالشه....

من و خودم... 

خوشحالم که یه دوست خوب به خودم هدیه دادم.

دوستی مبارک



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.